عاشقانه .صادقانه .عارفانه. عاشقانه .صادقانه .عارفانه. |
||
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : ابوحسام -RAZIS
داستان ازدواج شیر
شیر یه روز تصمیم گرفت با نامزدش ازدواج كنه در وسط جشن و در گردهمایی با شكوه شیر ها به مناسبت این واقعه مهم
موش كوچكی با احتیاط زیاد راهی برای خودش پیدا كرد و روبروی داماد وایساد و با صدای رسا و لرزان!! گفت " داداش عزیز ازدواج تو رو تبریك می گم و برای داداش گنده ای مثل تو آرزوی خوشبختی دارم"
یكی از شیر های میهمان غرید كه" موش فسقلی تو چطور به یه شیر می گی داداش؟"
موش با احتیاط و به آرامی گفت " با اجازه تو داداش عزیز منم قبل از ازدواج شیر بودم!!" نتیجه اخلاقی با شما نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه
خرید ساعت مچی" title="تبادل لینک">عينك افتابي
خرید عینک آفتابی" title="تبادل لینک">عينك افتابي
خرید ساعت مچی" title="تبادل لینک">عينك افتابي
خرید عینک آفتابی" title="تبادل لینک">عينك افتابي
پيوندها
خرید ساعت مچی">عينك افتابي
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |