عاشقانه .صادقانه .عارفانه. عاشقانه .صادقانه .عارفانه. |
||||||||||||||||||
دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : ابوحسام -RAZIS
پایان نامهیک روز آفتابی، خرگوش بیرون از لانه اش غرق در تایپ بود. در همین حین،
روباهی او را دید.
روباه: خرگوش به چه مشغولی؟ خرگوش: پایان نامه مینویسم. روباه: جالبه، موضوع پایان نامت چی هست؟ خرگوش: در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، کار می کنم. روباه: احمقانه است، همه کس میدونند که خرگوش، روباه نمیخورد. خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم اینو بهت ثابت کنم، دنبال من
بیا.
خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به
تنهایی از لانه خارج شده و به نوشتن خود مشغول شد.
در همین حال، گرگی از آنجا رد میشد.
گرگ : خرگوش چی مینویسی؟
خرگوش: دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو
بخوره، کار می کنم.
گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟
خرگوش: البته که چاپ می کنم، می خواهی می تونم امکانشو بهت ثابت
کنم؟
گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند و باز خرگوش پس از مدتی به تنهایی
برگشت و به کار خود ادامه داد......................و اما در لانه ی خرگوش.....
.......... در گوشه ای از لانه ی خرگوش، پوست و استخوان روباه و در سوی دیگر مو و
استخوان گرگ ریخته بود و در وسط لانه، شیر قوی پیکری دهان خود را تمیز
می کرد.
نتیجه:
مهم نیست موضوع پایان نامه شما چیست!؟ اهمیتی ندارد که اطلاعات بدرد
بخوری در پایان نامه گردآورده اید یا نه،…
مسئله ی اساسی پایان نامه این است: استاد راهنمای شما کیست؟!؟. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]()
![]() نويسندگان
|